امروزه ما وقتي از طراحي ويلا صحبت ميكنيم ناخودآگاه يك خانه لوكس و مجلل را متصور ميشويم كه اغنيا براي گذران اوقات فراغت از آن استفاده ميكنند و معمولا به واسطه ي زميني به نسبت بزرگ تر از زمين هاي شهري و بهره مندي از فضاي سبز و همچنين وضعيت مالي مطلوب تر ، آزادي عمل بيشتري را براي طراحي نیز بهمراه دارد و انسان امروزی كه اين اتفاق را فرصتي ميبيند براي ايجاد فضاي براي فرار از ناملايمتي هاي زندگي شهري امروزي .
تا به اينجاي كار همه چيز از نظرشخص در ايده آل ترين حالت ممكن قرار دارد ولي اتفاقي كه در ادامه رقم ميخورد اين است كه از همان الگوي خانه سازي شهري و چه بسا بسيار مفصل تر و پر تمطراق تر براي ساخت خانه اي در دامان طبيعت بهره گرفته میشود! و افراد هرآنچه را كه در خانه هاي آپارتماني شهريشان نتوانسته اند داشته باشند در اينجا ميخواهند يكجا داشته باشند ! گويي از نظر ايشان ويلا صرفا يك خانه است با امكانات بيشتر و مجهزتر ! مجلل تر و لوكس تر !
و چيزي كه فراموش ميشود يا به تعريفي هيچ وقت شناخته نشده است عواملي هستند كه موجب خستگي انسان امروز از زندگي شهري و عمدتا آپارتماني شده است ! عواملی كه اين انسان را ترغيب به رهايي از شهر و نزديك تر شدن به طبيعت ميكنند. اين عدم شناخت موجب شده كه اين بار نيز در برگشت به طبيعت آن عوامل آزارنده و مخل آرامش روانی را بهمراه خود ببرد ! چرا كه قسمت عمده اي از اين عوامل در الگوي معماري شهري موجود و البته سبک زندگی افراد نهفته اند !
ايده آل ما براي طراحي يك ويلا در دل طبيعت بيش از اينكه شبيه يك خانه ي مجلل شهري باشد ، چيزيست مثل يك خانه روستايي ، بديهي است كه منظور ما از شبيه بودن به هيچ وجه شباهت ظاهري نيست! بلكه انديشه و اساس شكل گيري يك خانه روستايي مد نظر ماست . خانه هاي روستايي كه در اشكال و فرم هاي گونان در اقليم هاي مختلف كشورمان قابل مشاهده اند ولي با وجود اين تنوع در ظاهر همگي از اصول و قواعد ثابتي در معماري و شكل گيري بهره جسته اند،درك اين اصول و قواعد درعين سادگي براي عموم مردم كار سختي است !
از نظر ما اين فرم ها و متريال ها ي اين خانه هاي روستايي نيستند كه آن اتمسفر و آن شرايط سكني گزيني مطلوب را براي يك ويلاي مدرن در دل طبيعت ايجاد ميكنند چرا كه در اين ساليان به وفور خانه هايي مو به مو شبيه به خانه هاي روستايي از خانه هاي خشت و گلي كويري گرفته تا كلبه هاي چوبي جنگلي ساخته شده ولي هيچكدام نتوانسته اند آن نياز را به شكلي درست پاسخگو باشند ! خانه هايي كه بلافاصله پس از فروكش كردن هيجان اوليه در ذهن كاربر به تلي از مصالح زائد و خسته كننده تبديل شده اند !
چيزي در آن كلبه ي جنگلي واقعي و آن خرابه هاي خشت و گلي كويري وجود دارد كه در شكل شبيه سازي شده ي آن وجود ندارد !
يك خلوص در آن خانه ها وجود دارد يك حال و هوا ، يك صفا و صميميت چيزي كه ما معمارها آن را اتمسفر يا حس مكان ميناميم ، اين اتمسفر چيزي است كه هر انساني در طول عمر خود حداقل يكبار آن را تجربه كرده يا شايد در آن زيسته است ! شايد در خانه ي قديمي مامان بزرگ ! شايد در سفر به يك روستاي قديمي در دل جنگل هاي شمال ايران يا در روستايي در ميان رشته كوههاي زاگرس ! شايد در ماسوله شايد در اورامان تخت و سرآقاسيد ، شايد در روستاي دره دنگ در لرستان ، شايد در خرابه هاي شهر تاريخي مورچه خورت ! شايد در فيلم هاي عباس كيا رستمي يا در كارتون بچه هاي كوهاي آلپ !
حس آشنایی که در پس ذهن همه ما وجود دارد و زمانی که به داشتن یک خانه باغ یا ویلا فکر میکنیم ناخواآگاه آنطور حال و هوایی را برایمان متصور میشود و چیزی جز آن نمیتواند این نیاز یا خلا بوجود آمده در زندگیمان را پر کند .
این حس صرفا یک احساس نوستالژی نیست یک احساس واقعی است که میتواند در زندگی کنونی ما نیز وجود داشته باشد ، حسی که قسمت اعظمی از آن به معماری مرتبط است . به زبان ساده تر میتوان گفت که میشود امروز هم ساختمان هایی ساخت کاملا مدرن و مرتبط با نیازهای جدیدمان ولی از آن حس ، از آن اتمسفر و حس مکان برخوردار باشد .
يك خانه روستايي فارغ از توجه به فرم و تزيين و تلاش در راستاي زيبايي ساخته ميشده ! اين خانه در راستاي پاسخگويي به نيازهاي غريزي يك انسان ساخته ميشده!
نيازهايي كه به درستي توسط انسان آن عصر. شناسايي شده اند ! چيزي كه به آن فرد روستايي آن معمار نامعمار الهام بخش است غریزه و تجربه ي زيسته است ! او بر اساس همين تجربه بهترين مصالح را دردسترس ترين مصالح ميداند! چيزي كه از قضا بيشترين انطباق و سازگاري را با محيط و اقليم دارد ! چيزي كه مقرون به صرفه ترين انتخاب است! او بر اساس همين تجربه و بر اساس غريزه خواص سايه و نور را به خوبي ميشناسد ! و به دقيق ترين شكل ممكن آن را در معماري خود تنظيم ميكند ! درك غريزي او از امنيت و عوامل مخل اين امنيت درك بسيار دقيقي است ! او آسايش را خيلي بهتر از انسان امروزي درك ميكند ! انساني كه در به در به دنبال اين آسايش در طبيعت گشته است !
درك اين انسان از تعريف اوليه معماري يعني سرپناه بسيار درك عميق تر و دقيق تري است ! تعبیر ما اینست که آن چیزی که در معماری اتمسفر یا حس مکان نامیده میشود درواقع پاسخگویی به آن نیازهای طبیعی و اساسی انسان به وسیله ی معماری است ، پاسخگویی در خالصانه ترین حالت ممکن ! فارغ از هراضافه کاری و هرچیزی که از خلوص آن بکاهد . دراین خانه ها تنها به آن مساله های اصلی و اساسی معماری و سکنی گزینی پرداخته شده است ، هیچ آرایه ی اضافی را با خود بهمراه ندارد ! و این کار برای انسان آن زمان و مکان که هنوز توسط رسانه بیمار نشده است کار راحتی است ! الگوی معماری روستایی از نظر ما چیزیست شبیه خانه سازی و لانه سازی که در حیات وحش وجود دارد ، سبکی از معماری که ما آن را معماری غریزی نامید .
و اما مساله امروز ما در معماری فهم و تفکیک شباهت ها و تفاوت های ما با آن انسان هاست ! تفاوت های بسیار زیادی بین ما و آن انسانها وجود دارد که عمدتا بواسطه تحولات در علم و پیشرفت تکنولوژی ایجاد شده اند که تاثیرات شگرفی در سبک زندگی و سبک اندیشیدن انسان های مدرن بهمراه داشته اند! و شباهت های بسیاری بین ما و آن انسانها که در نیازهای طبیعیمان وجود دارد . درمعماری نیز به همین نسبت تفاوت ها و شباهت هایی بین این دو موقعیت زمانی وجود دارد . تکنولوژی موجب تولید مواد و مصالح جدیدی شده همینطور تکنیک ها و روش های ساخت جدید و درعین حال شباهت هایی نیز کماکان وجود دارد که عمدتا در مواجهه معماری با بستر طبیعی است . شناسایی و تفکیک این تفاوت ها و تشابهات امری ضرووری است که میتواند به معماری امروژ ما غنا ببخشد .
“ویلا باغ گردو ” خانه ای ویلایی است که ما آن را در دفتر معماری ارژن در سال ۱۴۰۰ طراحی کرده ایم و در فرایند طراحی آن حداکثر تلاش شده که از اندوخته های علمی و تجریباتمان برای خلق این فضای متناسب با زمان و مکانش استفاده کنیم .
ویلا باغ گردو خانه ایست نو و مدرن ولی درعین حال آشنا ! متين و موقر و سازگار با بستر طبيعي خود ،خانه ای كه حداكثر تلاش خود را در جهت بهينگي و خلوص دارد ! چيزي براي نمايش دادن ندارد ولي بسيار زيبا و دلنواز است ! مجلل نيست ولي بسيار آسايش دارد !به دنبال نمايش يك فرم يا تزيين خاص نيست ولي از يك نظم طبيعي برخوردار است ! كالبدي دارد متشكل از اجزا و عناصر مورد نيازش ! هيچ عنصر غيرضروي در آن بكار نرفته و هر عضو مشغول به انجام كاري است ! بیش از اینکه هدفش نمایش چیزی باشد سرش به کار خودش گرم است
نياز به امنيت و آسايش را خوب ميشناسد ! نور و سايه و خواص اقليم را و همينطور ارتباط با طبيعت پيرامون !
ما براي خلق اين فضا چشم هايمان را بستيم و به گذشته رفتیم و سپس چشم هايمان را در حال باز كرديم و شروع به طراحي كرديم ……